۱۳۸۹ دی ۸, چهارشنبه

ماجرای خفیات پاغیس




خاطرات اروپا: آهسته با گل ها

قبلا گفتم تو پاریس هرجا که بری یه عالمه بروشور توریستی گلاسه رنگی با کیفیت می بینی تقشه هم که تا دلت بخواد انواعش هست مفت و مجانی. تو این نقشه ها انواع اطلاعات لازم برای توریست ها هست برخیش هم ویژه هستن. مثلا نقشه هایی که فقط مراکز خرید اصلی رو یا نمایندگی برندهای تجاری رو توش نشون می ده تا نقشه هایی که موقعیت و نشانی هاستل ها رو با اطلاعات مربوطه اش رو نقشه نشون داده. تو همگی هم سه نقشه خطوط مترو، راه آهن شهری و اتوبوس هم هست. خلاصه هیچ جوری در نمی مونی و هیچ بهانه ای برای گم شدن نداری. اما غرض از این توضیح واضحات این بود که توی همین بروشورها چندتا تبلیغ هم برای تورهای گردش در شهر پاریس هست که معمولا با اتوبوسه و به سبکه «پیاده و سوارشو» هست. یعنی می تونی در هر سایت پیاده بشی و بعد از گردش مجددا با اتوبوس بعدی که معمولا بین 30 تا 45 دقیقه بعد می یاد سوار شی و به سایت بعدی بری. بلیطش فعلا برای یه روز 29 یورو و برای دو روز 32 یوروه. خود ناگفته پیداست که دومیه بهتره مشروط به این که وقت کافی برای موندن در پاریس داشته باشید. اما توری رو که می خوام معرفی کنم از این جنس نیست. تو این بروشورها تبلیغ یه تور پیاده روی در شهر پاریس هم هست که چهار مسیر مختلف رو که سایت های دیدنی پاریس توشه معرفی می کنه. و البته قسمت هیجان انگیزش هم اینه که مجانیه! تو تبلیغش می گه پاریس رو با یه پاریسی ببینید و با راز و رمزهاش آشنا بشید و این که تور در هر شرایطی حتی در بارون و برف برگزار می شه. این تورها هر روز در دو نوبت در مسیرهای چهارگانه برگزار می شه. برگزار کنندش موسسه معروف Trip Advisor که تقریبا شبیه همون Lonely Planet هست اما نه به اون کاردرستی. سایتش رو می تونین ببینید و با سبک کارش آشنا بشید. بیشتر اون بخش فوروم هاش که ملت نظراتشون رو می دن جالبه. به هر حال این بار فرصتی دست داد تا بیشتر از روی کنجکاوی برم ببینم ماجرای این تورها چیه و الا با توجه به این که تور مجانیه احتمالا نباید چیز دنون گیری باشه. قرار ساعت 1 بعدازظهر بود. هوا اما ابری و نم نم بارون ریز بود، از اونایی که بارشش رو حس نمی کنی ولی بعداز یه ساعت می بینی جای خشک تو لباسات نمونده. خلاصه طبق قراری که تو بروشور نوشته شده بود ملت جلوی فواره های سن میشل جمع شده بودن. یه دختر پسر جوون که آرم تور رو به دست گرفته بودن، ملت رو به صف کردن و بعد از این که یک به یک پرسیدن از کدوم هتل یا هاستل اومدیم - و در دفترشون ثبت کردن- جمعمون کردن و دختره که خوش بر و رو و مثل خیلی از پاریسی ها خوش پوش هم بود، اول ضمن معرفی خودشون با زبانی شوخ و شنگ توصیه های ایمنی رو برای حفظ نظم و امنیت گروه داد. بعد ملیت ها رو پرسید که همگی عمدتا از کشورهای انگلیسی زبان بودن و چندتایی هم ژاپنی و کره ای. خلاصه راه افتادیم تا بر اساس مسیر از پیش تعیین شده گشتی در شهر بزنیم. طفلک دختره با تمام وجود و با صدای بلند صحبت می کرد تا صداش توی اون ترافیک به گوش گروه برسه. مرتب هم بین گفته هاش مزه می پروند و شوخی می کرد و در کنار اطلاعات جدی مربوط به هر سایت، نظر و احساس پاریسی ها رو هم نسبت به هر کدوم با زبانی طنزآلود می گفت. جالبه که بیشتر اوقات در توصیف مناطق و محلات شهر از صحنه های بیاد موندنی فیلم های معروفی که تو پاریس پر شده بود نمونه می اورد. با این که این جمع به اصطلاح یه اجتماع موقت و کوتاه عمر از آدم های مختلف بود، اما با شوخی ها و فضای کاملا خودمانی و دوستانه ای که بوجود اورده بود خیلی زود جمع منسجمی شد که مرتب با بذله گویی ها و شوخی های لیدر به سر شوق میومد. برای من که تجربه بسیار جالبی بود و هرگز فکر نمی کردم که تورش چنین جذاب از آب دربیاد. من که تصمیم دارم اون سه مسیر دیگه اش رو هم برم تا بیشتر با امور خفیه پاریس آشنا بشم! این چند عکس:

1- قرارمون جلوی فواره های سن میشل

2- اینم فیورا خانم لیدر دوست داشتنی تور

3- باز همون ماجرای قدیمیه قفل زدن عشاق (قبلا نمونه روی دیوار چین رو فرستاده بودم)، این بار همون ماجرا روی رومانتیک ترین پل پاریس. ظاهرا این تمایل مزدوجین در دست به دامان شدن به قفل آهنین برای حفظ پیوندهای رومانتیک شون، شرق و غرب نمی شناسه!بعد از قفل زدن، کلیدش رو از پشت سر پرت می کنن تو رودخانه «سن» تا جایی برای پشیمونی طرفین نباشه!

4- محوطه موزه لوور و اون هرم جنجالیش که تا مدت ها و البته هنوز هم جای حرف و حدیثه. تو فیلم رمز داوینچی، ژان رنو که افسر پلیس فرانسه است بعد از این که نظر تمجیدآمیز تام هنکس که استاد امریکایی نشانه شناسیه در باره هرم شیشه ای می شنوه، می گه «زخمی بر چهره پاریسه»! و این ظاهرا نظر خیلی از فرانسوی های محافظه کاره که حاضر نیستن دست به ترکیب قدیمی پاریس بخوره. اما زمانه جور دیگه ای داره می ره و حالا این هرم هم به نمادی از پاریس داره بدل می شه درست مثل برج ایفل که ابا و اجداد همین پاریسی ها موقع برپا شدنش کلی سرو صدا و مخالفت کردن اما الان همین برج شده نماد پاریس.

5- اون روز هوا ابری بود و به تدریج مه آلود هم شد به طوری که وقتی لیدر تور می خواست بناهای معروف رو از دور دست معرفی کنه هیچ کدوم عملا در مه دیده نمی شدن، حتی همون برج سابق الذکر ایفل!

برف نو






اولین برف ها.

۱۳۸۹ دی ۶, دوشنبه

پوسترها






پوسترهایی که دتیای بصری ما را شکل می دهند

۱۳۸۹ دی ۵, یکشنبه

حس غریب صبحگاهی

روز بعد از کریسمس که یکشنبه هم هست و تعطیل، اول طلوع آفتاب که هوای صاف و خوبی هم رفتم بر فراز تپه مون مارت. آرامش بسیار دلنشین و دوست داشتنی برقرار بود و با طلوع آفتاب به تدریج بازی های نور و سایه بر شهر و بناهای اطراف مناظر جالب و حیرت انگیزی رو شکل می داد. احساس خوبی از حضور در این لحظات داشتم از لحظاتی که آدم می گه بدون اون زندگیش چیزی کم داشت.

۱۳۸۹ دی ۳, جمعه

کریسمس



به استقبال کریسمس

۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

صد سال به این سال

امسال بر خلاف سال های قبل که همیشه نوروز و سالروز تولدم غم باد می گرفتم که هنوز کاری که باید بکنم رو نکردم، امسال برعکس توی دل ماجرایی بودم که همیشه دوست داشتم تجربه اش کنم. بنابراین امسال، هم نوروز و هم سالروز تولد خوبی داشتم و اون افکار وحشتناک و دل آزار که همیشه کامم رو در آغاز هر سال خورشیدی و تولد تلخ می کرد نداشتم. البته با معیارهای معمول وضعیت کاملا متفاوتی دارم اما برای خودم که خوبه: ... راه افتادن به دنبال رویاهایی که دوست داری، همون احساس زندگی واقعی، فارغ از پیش فرض های عجیب و غریبی که هیچ اعتقادی بهش نداری، جاری شدن در لحظات زندگی، بدون دغدغه محاسبات زندگی روزمره، فرصتی برای نفس کشیدن و رها شدن از اسارت های مضحک و مسخره دنیای بی معنای امروز ما.

۱۳۸۹ آذر ۲۳, سه‌شنبه

بعضی ها رایگانش رو دوست دارن




خاطرات اروپا: آهسته با گل ها (7)


تو پاریس هرجا می ری یه عالمه بروشور تمام رنگی و گلاسه رو درباره رویدادها و برنامه های هنری جاری در شهر می تونی ببینی. اگر نبود قیمت ورودیه ها، انصافا انتخاب برنامه ها بسیار دشوار بود. بنابراین با نیم نگاهی به چرک کف دست، عملا دستمون می یاد که کدوم یک از برنامه ها رو حق داریم ببینیم. از اون جایی که کف دستم پاک و پاکیزس ترجیح دادم از بین برنامه های رایگان بهتریناش رو انتخاب کنم. یکیش کار یه گروه جوان رپ فرانسوی بود که در مجموعه فرهنگی هنری شهرداری کارهای ابتکاری و تجربه گراشون رو به نمایش می ذاشتن. از چندین متر دورتر از سالن اجرا، روی زمین نشانه هایی رو با رنگ سفید کشیده بودن که تو رو به سالن هدایت می کرد. کارشون بدون موزیک بود ولی اصوات موسیقی رو با تکرار صداهایی که از دهنشون در میومد بازسازی می کردن. ابتکار جالبی بود. بعد از اون یه برنامه جالب دیگه دو خیابون پایین تر بود که که یه گروه سازهای ذهی برخی قطعات جاز و کلاسیک رو اجرا می کردن. این یکی خیلی باحال بود. هم خود گروه و هم سالن اجرا. سالن اجراش ساختمان قدیمی بود که به همون شکل قدیمی به نحوی بازسازی شده بود که هنوز ساختار چوبی و دیواره های زمخت سنگیش قابل مشاهده بود. برنامه شروع جالبی هم داشت. چراغ ها خاموش شدن. روشنایی خفیفی از پشت پرده قرمزرنگ صحنه که هنوز بسته بود دیده می شد. بعد موزیک آروم و تکرار شونده ای از پشت پرده شنیده شد. از کارهای نیومان بود. بسته بودن پرده این امکان رو می داد تا روی موسیقی زیبایی که درحال اجرا بود متمرکز بشیم. قطعه بسیار زیبایی بود. بعد در پایان اجرا به تدریج پرده ها کنار رفت و گروه سازهای ذهی رو در حال اجرا روی صحنه دیدیم. خیلی رومانتیک و جالب بود ولی تنها نکته غیر رومانتیک و متناقض نما و طنز آلودش این بود که پرده ها رو دو نفر تو پشت صحنه باز کردن! خلاصه که سالنش خیلی خودمونی بود. گروه هم خیلی باحال بود و مرتب بین اجرای قطعات کلی مزه پرونی داشتن و مستمعین رو می خندوندن. جمع باصفا و بی ریایی بود. آخرش هم بعد از اجرای کلی قطعات کلاسیک وجاز و چند قطعه معروف موسیقی فیلم، به دلیل استقبال زیاد و تشویق های پی در پی دوبار دیگه اومدن رو صحنه و اجرا کردن. یه چیز بامزه دیگه هم در باره ورودیه اش بگم. برنامه گرچه رایگان بود اما موقع ورود باید یه برگه دو تکه رو که متصدی باجه اسم و تاریخ برنامه رو روش می نوشت می گرفتی و دم در ورود سالن به مسئول سالن تحویل می دادی. اونم یه تکه اش رو می کند و تکه دیگه رو بهت برمی گردوند و اجازه ورود بهت می داد. اول فکر کردم شاید شماره صندلی داره ولی گفت نه آزاد هرجا خواستی می تونی بشین! امان از دست این پاریسی های هنرمندپرور.


خلاصه که جای همگی خالی. امیدوارم روزی شاهد دیدن این نوع برنامه ها در مملکت خودمون باشیم که با وجود اون همه محدودیت های عجیب غریب استعدادهای کم نظیری داریم که تو همین شرایط تونستن کلی آثار ارزشمند بسازن و ظرفیت های موسیقی ایران رو گسترش بدن.

۱۳۸۹ آذر ۱۹, جمعه

تندیس ها در پاریس




این تندیس ها هم هرکدومش برای خودش یه داستانی داره. اما همگی در بامزه بودن مشترکن.

یکشنبه خوب

خاطرات اروپا: آهسته با گل ها (6)

آخر هفته ها کلی برنامه ها و رویدادهای فرهنگی هنری در شهر هست که وردیه هاش از 5 یورو تا 200 یورو در نوسانه. برخیش هم به صورت آزاد و رایگان. معمولا این برنامه ها توسط شهرداری های مناطق بیست گانه شهر پاریس حمایت میشن. هر منطقه برنامه های خودش رو داره و بسته به این که چه نهاد فرهنگی در اون منطقه هست، برنامه ها هم متفاوته. سطح این برنامه ها هم متفاوته از کارهای کلاسیک بگیر تا کارهای عامه پسندتر پاپ و رپ. از کارهای تجربه گرای هنری بگیر تا برنامه های سرگرم کننده. برای مایی که هر یورو برامون ارزش داره ترجیحا برنامه های رایگان رو انتخاب می کنم با این حال این امکان هم هست که برخی از اجراهارو در سالن های اصلی و معتبر شهر تنها با 8 یا 12 یورو دید. اولین یکشنبه هر ماه هم بازدید از اکثر موزه ها مجانیه و بدین ترتیب میشه موزه هایی رو که باید برای دیدنشون بین 5 تا 10 یورو هزینه کنید رو می تونین بی دغدغه ببینید، البته نه چندان بی دغدغه چون معمولا شما تنها نیستید و آدم های زیادی برنامه شون رو جوری تنظیم کردن که توی همین روز از موزه بازدید کنن. بنابراین باید خودتون رو برای معطلی در صف های طولانی آماده کنین. یکشنبه هفته پیش یه همچه روزی بود. خ.شبختانه هوا خوب بود و تصمیم گرفتم برم موزه هنرهای معاصر. خوشحال از این که دارم 8 یورو سیو می کنم پیاده رفتم تا موزه. اما چشمتون روز بد نبینه یه صف طولانی بود به چه پهنا و درازی. جالب اینه که برخلاف تصورم عموما فرانسوی بودن و نه توریست. خلاصه که از این پاریسی ها بعید بود یه همچه ناخن خشکی هایی بکنن. به هر صورت موندیم و بعد از 45 دقیقه معطی در صف رفتیم داخل. تازه اونجا فهمیدیم دو تا از سالن هاش مشمول این روز رایگان نیست و فقط می تونستیم نمایشگاه رایگان همیشگیش رو به اضافه دو سالن ویدئوآرت ببینیم. از اونجا که می گن نباید سالن های موزه پیش کشی رو شمرد، ما هم سرمون زیر انداختیم و رفتیم به گشت و گذار. توی اون نمایشگاه خوش ساخت وزیباش چندتا از کارهای مشهور نقاشان رو می شد از نزدیک (نزدیک ها، بدون هیچ مانعی) دید. از پیکاسو و شاگال گرفته تا گوگن و مونه. اما در قسمت ویدئوآرت آثار پنج هنرمند روسی رو در سالن های کوچولی به نمایش گذاشته بودن . چون سالن ها تودر تو بود صدای فیلم فقط از طریق هدفون هایی که کنار صندلی ها کار گذاشته شده بود قابل شنیدن بود.

۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

آنتی آنتی ویروس

بلخره امروز طلسم اینترنت شکسته شد و دسترسی مستقیم با لب تاپ مهیا. البته همگی به قیمت حذف آنتی ویروس. خدا بخیر کنه!

پاییز پاریس




چند عکس از مناظر زیبای پاییزی در پارک های پاریس.

۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

از ندا تا کارلاکس


خاطرات اروپا: آهسته با گل ها (5)

چند وقت پیش توپارک ویلت پاریس یه جشنواره موسیقی برپا بود. این پارک ویلت هم البته خودش یه ماجرایی داره که بعدا مستقل دربارش می گم. اون موقع که اونجا بودم چند اثر از عکاس معروف ایرانی در اشل بزرگ در پارک به نمایش گذاشته بودن که اتفاقا یکیش همون عکس مربوط به تظاهرات ایرانیان در پاریس بود که عکس های ندا رو جلو صورتشون گرفته بودن. و اما جشنواره، عنوانش «شما و موسیقی» بود و برنامه های جالبی توش تدارک دیده بودن. بخش اصلیش یه نمایشگاهی متشکل از شرکت های مرتبط با صنعت موسیقی بود از تولید کنندگان آلات موسیقی تا لوازم و تجهیزات استودیویی. شرکت ها آخرین محصولاتشون رو برای عرضه به عموم به نمایش گذاشته بودن. جالبه که سازهای الکترونیکیشون همه یه گوشی داشت و می تونستی پشت ساز بشینی و بزنی و به دست پختت گوش بدی. مدل های پرکاشن الکترونیکی که قیافه ای شبیه پرکاشن دارن ولی تمام بخش هاش نوعی لاستیک خاص و حساس به ضربه است که بسته به میزان ضربات صوت های مشابه سازهای اکوستیک تولید می کرد. در واقع با این وسیله آدم به راحتی می تونه حتی در خانه های آپارتمانی پرکاشن تمرین کنه. پیانو و ارگ و گیتار هم تا دلت بخواد بود. و همگی با خیال راحت مشغول امتحان و تست کردن ویژگی های جدید سازها بودن. در بعضی غرفه ها نوازنده های معروف رو هم دعوت کرده بودن تا با سازهای تولیدی شرکت هنرنمایی کنن(در واقع یکی از برنامه هاش هم دیار با هنرمندان بود و مردم می تونستن با هنرمندانی که در غرفه ها حضور داشتن از نزدیک دیدار داشته باشن). تین نوازنده ها همه جا بودن و بنابراین قدم به قدم میشد نوای سازهای مختلف رو شنید. اما این نواها به تکنوازی ها ختم نمی شد. در چند نقطه سالن استیج گذاشته بودن و گروه های موسیقی هنرنمایی می کردن و ضمن ارائه آثارشون، آلات موسیقی شرکت های اسپانسر رو هم معرفی می کردن. علاوه بر این در دو سالن بزرگ در جوار نمایشگاه هم به طور مستقل کنسرت های موسیقی اجرا می شد. در سالن سربازش عموما موسیقی راک جوان پسند بود و در سالن سرپوشیدش موسیقی های جز و کلاسیک. یه اجرای ارکستر سنفونیک هم بود که رهبر ارکستر یه خانم دورگه نسبتا فربه بود که برخلاف رهبران ارکستر که لباس رسمی می پوشن یه بلوز شلوار بسیار گشاد و آویزون تنش بود که هیچ تناسبی با لباس رسمی نوازنده هاش نداشت. به هر صورت برنامه هاش مفصل بود و تقریبا هر 45 دقیقه یک برنامه اجرا می شد بنابراین در یک روز می شد کلی برنامه موسیقی را همزمان دید. توی یکی از این اجراها یکی از شرکت ها یه کار ابتکاری کرده بود و با ترکیب پرفورمنس و موسیقی محصول جدید خودش رو به نام کارلاکس که یه وسیله عجیب غریب تولید صدا بود معرفی کرد. این وسیله الکترونیکی ده شستی و یه مونیتور کوچیک داشت و در حالت عادی مثل نی با دو دست می گرفتنش. این ساز با هر حرکتی واکنش نشون می داد و تولید صدا می کرد و یا صداهایی رو که جذب می کرد تغییر می داد و یا افکت های صوتی به اون می داد. خلاصه در این نمایش 45 دقیقه ای یک خواننده، یک نوازنده، یک بالرین، یک بازیگر تئاتر و یک نقاش به طور جداگانه با این ساز جدید به هنرنمایی پرداختن و جلوه ها و قابلیت های مختلف این ساز تکنولوژیک غریب رو به نمایش گذاشتن.

۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

پارک بوته شامون



خاطرات اروپا: آهسته با گل ها (4)


پارک بوته شامون در شمال شرقی پاریس دریاچه مصنوعی زیبا و چند صخره و تپه و آبشارک داره که فضای طبیعی زیبایی رو در دل شهر شلوغ و پر تردد و پرترافیک پاریس بوجود اورده. مناظر پاییزه اش بسیار زیبا و دلنشینه.