۱۳۸۹ آذر ۲۳, سه‌شنبه

بعضی ها رایگانش رو دوست دارن




خاطرات اروپا: آهسته با گل ها (7)


تو پاریس هرجا می ری یه عالمه بروشور تمام رنگی و گلاسه رو درباره رویدادها و برنامه های هنری جاری در شهر می تونی ببینی. اگر نبود قیمت ورودیه ها، انصافا انتخاب برنامه ها بسیار دشوار بود. بنابراین با نیم نگاهی به چرک کف دست، عملا دستمون می یاد که کدوم یک از برنامه ها رو حق داریم ببینیم. از اون جایی که کف دستم پاک و پاکیزس ترجیح دادم از بین برنامه های رایگان بهتریناش رو انتخاب کنم. یکیش کار یه گروه جوان رپ فرانسوی بود که در مجموعه فرهنگی هنری شهرداری کارهای ابتکاری و تجربه گراشون رو به نمایش می ذاشتن. از چندین متر دورتر از سالن اجرا، روی زمین نشانه هایی رو با رنگ سفید کشیده بودن که تو رو به سالن هدایت می کرد. کارشون بدون موزیک بود ولی اصوات موسیقی رو با تکرار صداهایی که از دهنشون در میومد بازسازی می کردن. ابتکار جالبی بود. بعد از اون یه برنامه جالب دیگه دو خیابون پایین تر بود که که یه گروه سازهای ذهی برخی قطعات جاز و کلاسیک رو اجرا می کردن. این یکی خیلی باحال بود. هم خود گروه و هم سالن اجرا. سالن اجراش ساختمان قدیمی بود که به همون شکل قدیمی به نحوی بازسازی شده بود که هنوز ساختار چوبی و دیواره های زمخت سنگیش قابل مشاهده بود. برنامه شروع جالبی هم داشت. چراغ ها خاموش شدن. روشنایی خفیفی از پشت پرده قرمزرنگ صحنه که هنوز بسته بود دیده می شد. بعد موزیک آروم و تکرار شونده ای از پشت پرده شنیده شد. از کارهای نیومان بود. بسته بودن پرده این امکان رو می داد تا روی موسیقی زیبایی که درحال اجرا بود متمرکز بشیم. قطعه بسیار زیبایی بود. بعد در پایان اجرا به تدریج پرده ها کنار رفت و گروه سازهای ذهی رو در حال اجرا روی صحنه دیدیم. خیلی رومانتیک و جالب بود ولی تنها نکته غیر رومانتیک و متناقض نما و طنز آلودش این بود که پرده ها رو دو نفر تو پشت صحنه باز کردن! خلاصه که سالنش خیلی خودمونی بود. گروه هم خیلی باحال بود و مرتب بین اجرای قطعات کلی مزه پرونی داشتن و مستمعین رو می خندوندن. جمع باصفا و بی ریایی بود. آخرش هم بعد از اجرای کلی قطعات کلاسیک وجاز و چند قطعه معروف موسیقی فیلم، به دلیل استقبال زیاد و تشویق های پی در پی دوبار دیگه اومدن رو صحنه و اجرا کردن. یه چیز بامزه دیگه هم در باره ورودیه اش بگم. برنامه گرچه رایگان بود اما موقع ورود باید یه برگه دو تکه رو که متصدی باجه اسم و تاریخ برنامه رو روش می نوشت می گرفتی و دم در ورود سالن به مسئول سالن تحویل می دادی. اونم یه تکه اش رو می کند و تکه دیگه رو بهت برمی گردوند و اجازه ورود بهت می داد. اول فکر کردم شاید شماره صندلی داره ولی گفت نه آزاد هرجا خواستی می تونی بشین! امان از دست این پاریسی های هنرمندپرور.


خلاصه که جای همگی خالی. امیدوارم روزی شاهد دیدن این نوع برنامه ها در مملکت خودمون باشیم که با وجود اون همه محدودیت های عجیب غریب استعدادهای کم نظیری داریم که تو همین شرایط تونستن کلی آثار ارزشمند بسازن و ظرفیت های موسیقی ایران رو گسترش بدن.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر