۱۳۸۹ آذر ۴, پنجشنبه

خاطرات اروپا: آهسته با گل ها (3)

بازار مکاره سن اوئن یا ناپلئون بیدار شد که پاریس از دست رفت!

تو پاریس بازار مکاره های زیادی هم به صورت سرپوشیده و هم سرباز وجود داره که آخر هفته ها برپا می شن و بسیار پر رونقن. این بازارها همه جور دست فروش رو تو خودش جا می ده. از دست فروشان پوشاک تا مواد خوراکی. بعضی جاها هم وسایل هنری و صنایع دستی شون رو برای فروش می یارن. روز یکشنبه علی رغم هوای ابری و نم نم بارون گفتم سری بزنم به بازار منطقه سن اوئن که گفته میشه بزرگترین نمونه در پاریسه و چندین خیابون رو در بر می گیره. روز یکشنبه بود و بازار حسابی پر رونق بود. در واقع اصلا فکرش رو نمی کردم شهر تو روز تعطیل اون هم بارونی این همه پر جنب و جوش باشه. و این شلوغی صرفا مربوط به جمعیت همیشگی توریست ها نبود بلکه ظاهرا خود مردم بومی و محلی برای خرید مایحتاج هفتگی شون خرید از این بازارهای مکاره رو ترجیح می دادن که هم تنوع زیادی داشت و هم قیمت ها بسیار مناسب و ارزون بود. اون روز برای من که بسیار هیجان انگیز بود چون با یه جلوه تازه از شهر پاریس مواجه شدم. در ابتدا دست فروشان در حاشیه پیاده روهای منتهی به مرکز اصلی بازار اجناس شون روی میز گذاشته بودن و تنگ هم میزاشون رو به چسبونده بودن و کاسبی پر رونقی هم داشتن. فروشندگان عمدتا مهاجر بودن و تا دلت بخواد مسلمون، که اجناس حلال و پوشاک مناسب خودشون رو عرضه می کردن. جلوتر منطقه اصلی بازار بود که درست به سبک بازارهای سنتی آسیایی افریقایی شلوغ و کثیف و بی نظم بود. در حاشیه دو سمت چندین خیابون مرتبط به هم هنگامه ای بود که بیا تماشا. دست فروش ها از همه نوع بودن، از هندی و چینی گرفته تا عرب و تا ناف آفریقا. هرچه به سمت حاشیه بازار نزدیک می شدی اوضاع خرابتر هم می شد. اونجاها دست فروش های اجناس دست دوم و مستعمل و کثیف خودشون رو روی زمین پهن کرده بودن و ملت هم فشرده کنار بساطشون ایستاده بودن و در حال چانه زنی. فضاش بیشتر شبیه دروازه غار و میدون اعدام تهران بود تا نقطه در شمال شهر پاریس. در وسط بازار هم چند بازار سر پوشیده بود که دقیقا کپی بازارهای درهم برهم و شلوغ و پر از اجناس بنجل کشورهای خاورمیانه بود. یه بخشی هم بازار گرم عتیقه جات و اشیائ مستظرفه بود که دقیقا بازار سید اسماعیل خودمون بود. اما یه پاساژ دیگش حال هواش فرق می کرد و مرتب بود و با سلیقه ساخته شده بود. اونجا در واقعه نمونه ای از یه بازار مکاره فرانسوی بود و توش همه چیز از آثار عتیقه و اشیائ هنری پیدا می شد و از همه جالب تر عکس ها و آثار چاپی قدیمیی که به خوبی معرف حال و هوای نوستالژیک دوران قدیم پاریس بود. اونجا می شد انواع مجلات و طرح های چاپی دهه بیست تا هفتاد رو ببینی. انواع مجلات و کتاب های قدیمی. یه قسمت هم عکس های سیاه وسفید قدیمی خانوادگی رو می فروختن دونه ای یه یورو! بامزه بود. همگی عکس های خصوصی مردم که حالا از روی شیشه یا فیلمش چاپ زده بودن. تو یکیش چند مرد و زن میانسال و پیر، خوشحال و قبراق در یک منظره کوهستانی کنار یه آبشار عکس گرفته بودن و مردها با کت و کروات و شلوارهای پاچه گشاد بودن! ظاهرا اون موقع هنوز لباس های کوهنودی اختراع نشده بود. دیدن عکس مردمان عادی ناشناس اونم با یه همچه فاصله زمانی بعیدی، حس غریبی به آدم می ده. خلاصه که دیدن هر کدوم از عکس ها کلی قوه تخیل آدمو قلقلک می داد و می بردش به حال و هوای اون دوران که به قول ظریفی هنوز مردم با رویاهاشون زندگی می کردن.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر