۱۳۸۹ شهریور ۲۱, یکشنبه

شهر دلفت یا «گشتم نبود نگرد نیست»



خاطرات اروپا: آهسته با لاله ها (10)


شهر دلفت یا «گشتم نبود نگرد نیست»


شهر دلفت خیلی زیبا و دلنشینه. غیر از سایت تاریخیش و بناها و کلیساهای قرون وسطایش، خود فضای شهر که تماما با کانال های آب تقسیم شده بسیار زیباست. یکی دو بار اونجا رفتم. یه بارش یه پنجشنبه آفتابی بود وو تو میدان اصلی شهر بازار دستفروش ها به راه بود و فضا حسابی پرجنب و جوش شده بوده.


دلفت در سال 1100 پایه گذاری شد و به مرحمت پارچه بافی و تجارتش در قرن 13 و 14 رشد و توسعه پیدا می کنه. در قرن 15 هم سرامیک های آبی و سفید دلفت که شهرت زیادی داره (همون مجسمه های آبی رنگ کوچیک و بزرگ دخترکان هلندی با لباس محلی و یا آسیاب بادی که تو ایران هم زیاد هست) و صنعتش از چین وارد شده بود رونق می گیره. اما جالب اینه که آلان هم با همه گیر شدن کالاهای چینی که تمام بازارهای دنیا رو اشباع کرده، در واقع دیگه نشانی از سرامیک های دلفت نمی بینی. و اونچه در بازار صنایع دستی دلفت می بینی اکثرا ساخته چینه! ظاهرا فقط تعداد انگشت شماری از اون کارگاه ها اونم محض خاطر توریست هایی که برای دیدن سرامیک دلفت می یان همه چنان فعالن.


شهر دلفت همچنین شهر نقاش بزرگ هلندی یوهانس ورمیر هم هست، همون نقاش تابلوی معروف دختری با گوشواره های مروارید. اما همون طور که هر چی بگردی سرامیک دلفت رو پیدا نمی کنی، هیچ کدوم از تابلوهای ورمیر هم اینجا پیدا نمی کنی و همگی در موزه های بزرگ شهرهای دیگه نگهداری میشن. با این وجود دلفتی ها از رو نرفتن و یه مرکز هنری رو به اسمش راه انداختن که توی اون تمام زندگیش و کپی آثارش و وسایلش و کارگاه هاش رو همراه با فیلم و عکس و اسلاید درباره خودش و جد و آبادش نمایش می دن. تو فروشگاهش هم یه عالم چیز های عجیب غریب به اسم سوغاتی و با الهام از تابلوهای معروفش برای فروش به توریست های بی زبون گذاشتن.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر