۱۳۸۹ مهر ۱۰, شنبه

جشن بدرقه تابستان یا «وداع با لاله ها»



خاطرات اروپا: آهسته با لاله ها (16)



جشن بدرقه تابستان یا «وداع با لاله ها»



بلاخره آخر تابستان هم فرا رسید و باز به همین بهانه جشن بدرقه تابستان هم برگزار شد. طی دو روز آخر هفته دو مراسم جداگانه رو در دو پارک زیبای شهر تدارک دیده بودن. اولی بیشتر برای جوان ها و نوجوان ها مناسب بود و در سه پودیوم چندین گروه موسیقی به ترتیب اجرای موسیقی زنده و دی جی اون هم از نوع راک و پاپ داشتن. مراسم همراه با موسیقی های تند بود و همگی لیوان آبجو به دست و در حال حرکات موزون از موسیقی بهره می بردن (بهره ها!). تیپ جوون ها با اون تزئینات عجیب و غریب و تاتو و حلقه هایی که به گوش، بینی، چشم، لب، زبون، و خلاصه هر جا که امکان نصبش بود داشتن فضا رو کمی متافیزیکی کرده بود. به رسم معمول این جور مراسم هم خرید خوراکی فقط با ژتون میسر بود و هر ژتون دو و نیم یورو در میومد. جالبه که ورودیه دستشویی هم یه ژتون بود! یعنی حسابش رو بکنین برای یه دستشویی رفتن باید بیش از 3500 تومن پیاده بشی! (البته نمی دونم با این اوضاع اقتصادی ایران هنوز 3500 تومن اونجا ارزش داره یا در حد همون دستشویی رفتن شده!!) حالا این رو هم داشته باشید که مصرف بالای آبجو بالقوه می تونه چه سود سرشاری رو فقط از طریق دفع ادرار به جیب برگزار کننده هاش سرازیر بکنه! اسمش هم این بود که مراسم مجانیه یا به قول خودشون خراتیسه. اما در هر صورت با وجود اون همه صدای موسیقی های عجیب و غریب که هر گروهی هم سعی می کرد بر وزن غرابت اجرای خودش اضافه کنه میشه تصور کرد که چه هنگامه ای بود. من که از اون همه سر وصدا و «هیاهوی بسیار برای هیچ» داشتم قاط می زدم.



اما مراسم روز بعد برای افراد معقول تر و خانواده ها بود و علاوه بر دو پودیوم برای اجرای موسیقی زنده که کارهای کانتری و اولد سانگ بود یه صحنه هم برای اجرای رقص بود که گروه های مختلف با لباس های متحد الشکل هنرنمایی می کردن. در کنار مراسم یه بازار آثار تزئینی و صنایع دستی بود که اجناسش بسیار شیک و تر وتمیز و البته بسیار گرون بود. در مجموع مراسم خوبی رو برای خانواده ها تدارک دیده بودن، محیطی دلچسب، هوایی آفتابی و خنک و شور و نشاطی دلنشین. در کنار پودیوم چند غرفه موادغذایی خانگی بود که هرکی دست پختش رو اورده بود برای عرضه.



اما غروب که بساط بازار جمع شد و محیط خلوت شد تازه یه مراسم شبانه موسیقی جز (jazz) بسیار جذاب برگزار شد که واقعا حسن ختام برنامه بود و اون روز و شب رو حسابی خاطره انگیز کرد. گروهش حرفه ای بود با یه خواننده معروف و پر طرفدار البته بین میانسالان. پودیوم وسط محوطه باز پارک بود و خوشبختانه هوای خوبی بود تو اون شب خنک آخر تابستون. جمعیت هم یک دست تر شده بود و خبری از سر وصدای بچه ها نبود و خلاصه بزرگترها رخصتی پیدا کرده بودن تا توی اون شب دل انگیز گوش جان بسپارند به نوای جز آرام- پیانو، کنترباس، ساکسیفون و درامز. من که واقعا مشعوف شده بودم. جای همگی خالی!



و البته ... این شب خاطره انگیز حسن ختام خاطرات سرزمین افسونگر هلند یا همون «آهسته با لاله ها» هم هست. چون بعدش می رم فرانسه تا این بار «آهسته با گل ها» از سرزمین رومانتیک و دوست داشتنی فرانسه یا همون گل ها بگم. به قول برادرای سیمایی «همچنان با ما همراه باشید!».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر