۱۳۸۹ مهر ۲۱, چهارشنبه

روزانه ها: لذت زندگی

صبح هوا فوق العاده بود. خنک،لطیف، آروم. روی تپه ایستاده بودم و چشم انداز زیبا رو تماشا می کردم. محیط به خاطر بارون شبانگاهی حسابی تر و تمیز و چشم نواز شده بود. نسیم خنکی به آرومی می یومد. از اون لحظاتی بود که آدم، زنده بودن رو با تمام وجودش حس می کرد. واقعا که چقدر زندگی می تونست خوب و لذت بخش باشه.

عصر هوای بسیار عالیی بود. خنک بود اما هیچ حرکتی نبود و سکون مطلق. برای اینجایی که همیشه باده و بارون کمی عجیب بود. اون سبزه ها و شاخه هایی که همیشه در حال حرکت بودن حالا کاملا ساکنن. آدم کمی دستپاچه میشد. انگار در این منظره ساکن و بی حرکت زمانه که متوقف شده.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر