۱۳۸۹ مهر ۲۷, سه‌شنبه

حسن ختام خاطرات سرزمین افسونگر هلند

خاطرات اروپا: آهسته با لاله ها

وداع با لاله ها

این مطلب حسن ختام خاطرات سرزمین افسونگر هلند یا همون «آهسته با لاله ها» ست. چون بعدش می رم فرانسه تا این بار «آهسته با گل ها» از سرزمین رومانتیک و دوست داشتنی فرانسه یا همون گل ها بگم.

این بار در پایان این خاطرات بد ندیدم چند نکته رو به طور کل در باره هلند و هلندی ها بگم.

راز پنجره های بزرگ یا ما نیز مردمی عادی هستیم

یکی از ویژگی های خونه های هلندی پنجره های بسیار بزرگیه که نمای روبروی خونه ها رو شکل می ده. این پنجره ها معمولا سالن نشیمن رو به چشم انداز بیرون خونه مرتبط می کنه. عموما هم پشت پنجره دو شیئ تزئینی (مثل دو مجسمه یا دو گلدان بزرگ) به صورت قرینه گذاشته شده. نکته جالب اینه که پنجره های به این گندگی پرده نداره و از بیرون به آسانی میشه داخل رو دید. این موضوع برای ما که معمولا چند پرده و توری ضخیم ونازک رو پشت پنجره هامون می ذاریم، کمی غریبه. اما خودشان میگن ما چیزی برای پنهان کردن نداریم. بذار بقیه هم ببینن که ما هم مردمی عادی هستیم. این روحیه رک و راسی و سادگی رو میشه تو تمام رفتار و کردارشون دید.

... و آسمانی چنین نزدیک

آسمان اینجا شاهکاره. هیچ وقت به اندازه زمانی که اینجا بودم اینقدر مجذوب مناظر حیرت انگیز ابر و نور نشده بودم. البته منظور از آسمان کهکشان و ستارگان دست نیافتنی نیستن، بلکه ابرهای سفید و تپل مپل و خوشگلین که اونقدر نزدیک و دردست رسن که کافیه دست بلند کنی تا نرمیش رو لمس کنی. اینجا عموما آسمان ابری و نیمه ابریه، گاهی فشرده و متراکم و گاه پراکنده و سرگردان. اما همیشه هستند و با اشکال جذابشون آسمون رو نقاشی می کنن و به اون زندگی می دن. شگفت انگیز ترین صحنه ها رو می شه به هنگام غروب دید که آسمان تبدیل میشه به یه پالت رنگ بزرگ، دریایی از رنگ و نور و سایه روشن. گاه که دو جبهه با هم تلاقی می کنن و تضاد نوری شدیدی رو به وجود می یارن (در یک سمت طیفی از رنگ های متنوع نارنجی و در سمت مقابل تاریکی و تیرگی راز آلود) آن چنان فضای متافیزیکی خلق میشه که آدم فکر می کنه شاهد آخر الزمانه.

بهشت دوچرخه سواری

این مدت یه دل سیر دوچرخه سواری کردم. تمام روزهایی که هوا خوب بود با دوچرخه می رفتم و تمام شهرها و دهکده های زیبا و آروم رو یکی یکی می گشتم. همه جا سخاوت مندانه مسیرهای مستقل برای دوچرخه سواری کار شده بود. مسیرهایی با روکش قرمز رنگ و خط کشی سفید که سرتاسر مسیر چه در شهرها و چه بین شهرها همه جا بود و می شد با آرامش و اطمینان لذت دوچرخه سواری رو برد. در مناطق جنگلی هم چندین مسیر مستقل برای دیدن گوشه زوایای جنگل تدارک دیده شده و البته در تمام مسیرها هم تابلوهای نقشه مسیر دوچرخه سواری که تمامی نقاط رو مشخص کرده بود و تمام فواصل رو به کیلومتر توش نوشته وجود داره. کافیه بر اساس همین تابلوهای فراوانی که همه جا هستن و سر هر تقاطعی یکیش رو کاشتن مسیرت رو از میان شبکه پیچیده و وسیع مسیرها پیدا کنی.

آتیش نمی زنم به مالم، هوا رو آلوده می کنه!

یکی از مراسم جالب اینجا بازارهای مختلفیه که به صورت هفتگی و در مناطق مختلف توسط مردم عادی برگزار میشه و همه وسایل غیرضروری شون رو برای فروش میارن. قیمت ها به شکل باورنکردنی بسیار ارزونه. اونجا می تونین انواع اقسام وسایل و کالاهای مستعمل اما سالم رو با پول ناچیز خریداری کنین. قیمت ها اونقدر پایینه که به نظر نمی یاد کسی برای منفعتش این کارو می کنه. بلکه بیشتر به نظر می یاد نوعی مراسم آیینیه که با هدف حرمت نهادن به ساخته های بشر و استفاده بهینه از هر چیزی که همچنان کار می کنه برگزار می شه. این روحیه کاملا در مقابل روحیه مصرف گراییه که فرهنگ امریکایی مروجشه و البته هواخواهان زیادی هم تو ایران داره. اینجا تقریبا هیچ چیزی رو تا زمانی که هنوز کارایی داره دور نمی ریزن. قبلا می دونستم که دانشگاه های هلند از موفق ترین ها در حوزه مطالعات توسعه پایدار هستن اما نمی دونستم این گرایش به پایداری ذاتا در میان مردم عادی هم هست. البته همون برادرای امریکایی فوق الذکر از دید خودشون معتقدن هلندی ها خسیسن، اما خود هلندی ها با همون روحیه و عادت مثال زدنی همیشگی شون در جواب فقط لبخند می زنن و شاید تو دلشون می گن اگه اینجوری خوشحالت می کنه من حرفی ندارم، خوشحال باش!

سری که هیچ وقت درد نمی کنه

روحیه مدارا و تحمل در بین این جماعت هلندی مثال زدنیه. تلورانسشون برای پذیرش تکثر و تفاوت بسیار بالاست. حتی دو رویداد غم انگیز ترور در سال های 2002 و 2004 باعث نشد تا اینها به سمت اقدامات تلافی جویانه و خشونت آمیز برن. در حالی که تهدید بلقوه حضور این همه آدم تندرو در هلند با توجه به آزادی های عجیب غریبی (که دست هر کسی رو در فعالیت هاش باز می ذاره) بالقوه می تونه پیامدهای ناگواری رو رقم بزنه اما همچنان ملت برای پرچم داری آزادی های فردی و اجتماعی اصرار داره و محدودیتی رو نمی پذیره. در رفتارهای معمول مردم هم این رواداری و مدارا، یا بقول اون وزیر سابقا محترم تساهل و تسامح، کاملا مشهوده. اینجا هیچ کی دنبال دردسر نمی گرده و مشکل بشه با کسی دست به یقه شد یا کسی رو از کوره به در برد. بس که این جماعت ماهن! همیشه لبخند به لب دارن و حتی اگه مستحق جریمه هم باشی قطعا قبض جریمت رو با لبخند می نویسن. برخلاف ایران که کارمندان بد اخلاق و تند خوی پشت میز نشینش رو نمیشه با صد من عسل خورد، اینجا برخودشون آن چنان صمیمی و همدلانه است که آدم فکر می کنه نکنه ما رو با کس دیگه اشتباه گرفته.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر