۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

شب اول رم





فرصتي شد تا اون ماجراي رسيدن شبانه به رم رو به تفصيل بگم.
خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم!
شب به چيويتاوكيا رسيديم و مي بايست مي رفتيم رم. قبلا گفتم كه اين قسمت سفر از همون ابتدا برام كابوس بود. اما باقي ماجرا. توي كشتي با دو پسر جوان توريست آشنا شدم. يكيشون امريكايي بود و اصرار داشت توضيح بده محل سكونتش جايي مابين نيويورك و ميامي است (اين يعني كل كرانه شرقي امريكا!). دومي يه پسراستراليايي بود كه قطار بارسلون به ميلانش رو از دست داده بود و كلي شاكي بود و حالا مجبور شده بود با كشتي بياد. نزديك ساحل كه شديم با سه چهار دختر و پسرجوون ديگه امريكايي و استراليايي هم آشنا شديم و قرار شد باهم بريم رم. همه ما تنهايي سفر مي كرديم اما خيلي زود با هم دوست شديم. بعضي ها تجربه سفر زيادي داشتن.از كشتي كه پياده شديم موقع عبور از گيت پليس يكي از بچه ها كه يك سياه قدبلند امريكايي بود و يه كيس گيتارهم دستش بود موندگار شد، نفهميديم چرا. طفلك كه ظاهرا قبلا هم اين مسير رو اومده بود پيشنهاد داده بود به جاي قطار كه چهار و نيم يورو بود ماشين دربست كنيم و زودتربريم رم (با نفري 10 يورو). به هر صورت ما با اتوبوس بندرگاه رفتيم ايستگاه قطار . ظاهرا هر نيم ساعت قطار سريعي به رم مي رفت. مدتي مونديم . تو اين فاصله پسر سياهه هم اومد و شاكي بود مي گفت چون سياهه بهش گير داده بودن! و خلاصه مثل اين كه از اين موارد زياد براش پيش اومده بود و به قول خودش ديگه عادت كرده بود. بلاخره سوار قطار شديم . قطار مرتبي بود و سرعتش هم زياد بود. تو راه بيشتر با بچه ها آشنا شديم. الان 5 نفر شده بوديم. من و دو تا پسر اولي و دو تا دختر استراليايي . يكيشون معلم زبان انگليسي بود و دومي زبان آلماني خونده بود و در يك رستوران توريستي در سيدني كار مي كرد، كلي هم سفر كرده بود. جالبه كه هر دو مثل من از پاريس به بارسلون و از بارسلون به رم اومده بودن. خلاصه گفتگوي خوبي بود و قرار شد بعد از اين كه رسيديم رم و هر كس در محل اقامتش مستقر شد دوباره همديگه رو ببينيم و شام رو بريم يه رستوران و غذاي ايتاليايي بخوريم. اونا همه از قبل براي محل اقامت جا رزرو كرده بودن (از طريق اينترنت و با كارت اعتباري) اما من فقط از توي كتاب Lonely Planet جامو مشخص كرده بودم (يه هاستيل با كمي فاصله از ايستگاه راه آهن با قيمت 15 يورو) اما اين دختر دومي جايي در نزديكي ايستگاه و با قيمت نه و نيم يورو رزرو كرده بود بنابر اين ترجيح دادم اول با هم بريم اين هاستيل رو امتحان كنيم. جاي هاستيل خيلي خوب بود و فضاي داخليش هم بسيار لوكس و تميز بود و تازه 40 دقيقه اينترنت مجاني هم مي داد. خوشبختانه تخت خالي داشت و من به همين راحتي تكليف اقامتم روشن شد اونم با قيمتي پايين تر از اونچه فكر مي كردم. كوله رو گذاشتم و تختم رو نشون كردم و سرو صورتي صفا دادم و سر وقت با دختره رفتيم سر قرار و با سه تاي ديگه رفتيم رستوراني در همون نزديكي و جاي همگي خالي اسپاگتي مفصلي با پنير اضافه زديم! (البته من تو اين سفر در رستوران غذا نمي خوردم اما با توجه به اين كه اون شب كه قرار بود كابوس باشه اما همه چيز به خوبي پيش رفت و به علاوه براي اقامت هم 5 يورو سيو كرده بودم و از طرفي همراه با بچه ها بودم خلاصه ناپرهيزي كردم!) بعد از شام پياده راه افتادم رفتم به سمت كلوسئوم رويايي كه مطابق نقشه به هاستيل نزديك بود. اون شب حسابي احساس سبكي مي كردم انگار باري از دوشم برداشته شده بود، بلخره به ايتالياي دوست داشتني و به شهر رم اومدم و يكي ديگه از روياهام رو محقق مي كردم. خيابون ها نسبتا خلوت بود و فقط تو رستوران ها رفت و آمد بود. طبق نقشه مي بايست از توي پارك رد مي شدم. اون موقع شب پارك كاملا خلوت بود. درباره شب هاي نا امن رم خونده بودم اما اون شب سر خوش تر از اون بودم كه ترسي از چيزي داشته باشم به ويژه كه خيلي زود نماي باشكوه كلوسئوم رو كه در شب درخشش خيره كننده اي داشت ديدم و مست و مجذوبش شدم. (كلوسئوم بزرگترين آمفي تئاتر روم باستانه با گنجايش 45000 نفر كه در سده اول ميلادي ساخته شده و در حال حاضر وسط شهر رم قرار داره) كلي اون دور و بر گشتم و عكس گرفتم. ديگه نمي دونم چي شد فقط وقتي برگشتم هاستيل ساعت 2 نصف شب بود! به اين ترتيب شبي كه اون همه نگرانش بودم به شبي خاطره انگيز بدل شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر