۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

خاطرات سفر اروپا (7): پراگ یا «دیار قصرهای پریان»


پراگ یا «دیار قصرهای پریان»

اول بگم وقتی به سمت جنوب و مرز چک نزدیک می شید مناظر کوهستانی میشه و تو منطقه چک هم که رسما کوهستانیه، البته نه خیلی مرتفع. بنابراین کمی حال و هوای مناظر عوض میشه.خوب ببینیم پراگ کجاست. شهر کافکا، واسلاو هاول، بهار پراگ، انقلاب مخملی (اون موقع هنوز مخمل ها رنگی نشده بودن!)، و از همه بارزتر، پراگ موزه بازیه از معماری قرون وسطا و رنسانس.اول از ورودم به شهر بگم که قاعدتا از طریق ایستگاه راه آهنشه. خوده این ایستگاه به تمامی گویای این بود که به اروپا شرقی وارد می شویم و نیازی به هیچ توضیح اضافه نبود! حال و هواش تداعی گر فضای شوروی سابق بود. به عنوان نمونه من هیچ کجا نتونستم سر از کار دستگاه های فروش بلیطش در بیارم. همه شون قدیم و عجیب وغریب و به زبان ناآشنا بودن، بدون دو کلمه انگلیسی! اینقدر هم ماجرای فروش بلیط رو پیچیده کرده بودن که بر اساس این که تو چه منطقه ای میری، کی می ری، چه جوری می ری باید یه بلیط خاص می گرفتی! به صفحه انتخاب بلیطش که نگاه می کردی بیشتر شبیه صفحه بازی های پیچیده فکری بود که می بایست از رمزگشایی می کردی. خلاصه اگر نبود کمک یه خانم چک خوشرو که بدون این که یه کلمه حرف بزنه تونست راهنماییم کنه که چه بلیطی بخرم، نمی دونم تکلیفم تو اون ایستگاه راه آهن متوقف در تاریخ چی بود!اما کمی بعد از ایستگاه نچسبش، خیابان اصلی شهر بود که یه دفعه چشم انداز شهریه بسیار زیبایی جلو روت باز می شه. این بلوار از بنای نئو کلاسیک موزه ملی شروع میشه (عکس 1 ) و در آخر هم منتهی می شد به شهر قدیم یا به قول خودشون Stare Mestro. اونجا واقعا فکر می کنید وارد تاریخ می شید (عکس 2 ). اونم تاریخ بسیار شیک و تروتمیز! کوچه های تنگ و باریک و لابیرنتی با بناهای قدیمی ولی تمیز و بازسازی شده. پراگ واقعا دوست داشتنیه. تو میدان اصلی قدیمیش فضا و اتمسفر محیط واقعا شبیه فضای افسانه پریانه (عکس 3 ). با قصرهایی با بام نوک تیز و بناهای به سبک گوتیک. جالبه که یکی از سوغاتی های اونجا عروسک پیرزن جادوگره در حالات مختلف! (عکس های 4-6 ). یه شهر جدید هم دارن که خودشون می گن Nove Mesto که فقط در قیاس با قبلی جدیده وگرنه متعلق به قرن چهادهمه!بعد که به سمت رودخونه برید میرسید به یکی دیگه از شگفتی های شهر یعنی پل قدیمیه معروف به پل چارلز متعلق به قرن چهادهم(عکس 7 ). دستور ساختش رو خود چارلز چهارم تو سال 1357 بعد از این که پل قبلی با سیل از بین رفت داد. سال 1400 هم ساختش تموم می شه. ولی از اون موقع تا قرن نوزدهم به عنوان پل سنگی می شناختنش و فقط بعد از قرن نوزدهمه که به اسم پل چارلز معروف می شه.بعدا و طی قرن ها بعد روی این پل 30 مجسمه مختلف از مسیح می سازند که اولیش مربوط به قرن هفدهم و آخریش مربوط به اواخر قرن نوزدهمه. هر کدوم از مجسمه ها هم یکی از روایت انجیل رو نشون می ده. من که از این یکی خیلی خوشم اومد، خیلی بامزس (عکس 8) . همین طور که می بینید شهر دقیقا معماری و بافت قدیم و کهن خودشو حفظ و بازسازی کرده. گفتم یه جورایی شبیه شهر پریانه. ساختمون هایی با بام های مخروطی نوک تیز که فقط در فیلم های تخیلی پیدا میشه. در مجموع شهر بسیار زنده ایه و من که واقعا خوشم اومد به خصوص همین پل به تنهایی کلی حال و هوای آدمو عوض می کنه. قصر پراگ به عنوان بزرگ ترین قصر قدیمی در اروپا ثبت شده و متعلق به قرن 9 میلادیه. (عکس 9 ). دیدن کامل این مجموعه عظیم تاریخی خودش به تنهایی دو روز وقت می گیره. جالبه که بلیط های ورودیش هم دو روز اعتبار داره! بنابراین با خیال راحت آدم می تونه تمام سوراخ سنبه های این مجموعه عظیم رو ببینه. حیاط های چندگانه، کلیسای جامع، باغ سلطنتی، و خیلی چیزای دیگه. اون جا می شه سیر تحول تاریخی حکومت گران رو آشکارا دید. اما من زیاد وقت نداشتم و به علاوه ترجیح می دادم وضعیت و شرایط فعلی مردم معاصرش رو ببینم. برج ساعت نجومی معروف تالار بزرگ شهر متعلق به 1410 هنوز بعد از 600 سال فعاله اونم چه جورم. غروب که اونجا بودم دیدم یه جماعتی همین جور میخ پای برج ایستادن و بالا رو نگاه می کنن. منم بالا رو نگاه کردم اما دیدم خبر خاصی نیست. داشتم می رفتم که دیدم اصوات عجیب غریبی به صدا دراومد و بعد این که ساعت نجومی زنگ خودش رو زد یه تندیس اسکلت مانند از تو یکی از پنجره هاش اومد بیرون و نیم دوری زد و از دریچه بعدی رفت داخل بعد یه جماعتی اون بالای برج شروع کردن به ساز زدن اونم با لباسای عجیب و غریب که فقط تن جوکرها می بینیم. (عکس 10 ). یه چیزی تو مایه های نقاره نوازان حرم مشهدن با این تفاوت که ملودی اینا نظم داره. تازه بعد که ساز زدنشون تموم شد ملت براشون کف زدن! خلاصه اینجا همه همینجوری واسه خودشون خوشن! ... چیه؟ مشکلی داری؟ ... به علاوه از روی این ساعت کلی مجسمه و جاسویچی و خلاصه ادوات سوغاتی درست کردن (عکس 11 ). یکی از مراسم جالب اینجا جشن استر در اول بهاره. معمولا در ابتدای بهار شهر رو تزیین می کنن (عکس 12) و تخم مرغ رنگ می کنن و خلاصه مراسم جالبی دارن. اما تخم مرغ رنگی اونا کلی با ما تفاوت داره و بسیار ظریف تر و دقیق تر و زیباتر بودن(عکس13 ).تو محدوده شهر قدیمی چندتا اتومبیل مدل قدیمی و تمیز بود که غیر از این که جیب توریست ها رو خالی می کرد اونا رو تو شهر می گردوند،به 50 یوره ناقابل (عکس 14). اینجا هم هنوز به پول واحد اروپا در نیومده. بنابراین باید پول رو چنج کرد. اینجا هم مثل ایران، این که کجا چنج می کنی کلی قیمت یورو توفیر داره. باز هم کلی الافی برای پیدا کردن قیمت مناسب داشتم. سر همین ماجرا هم در ابتدا که مجبور بودم کمی پول چنج کنم کلی ضرر کردم. تا تونستم فحش به هاول دادم که هنوز اسلافش نتونستن خودشون رو به روز کنن!مقصد بعدیم بوداپست بود. گرچه خیلی دوست داشتم پیش از رفتن به اونجا سری به براتیسلاوا پایتخت اسلواکی بزنم ولی هرجور حساب کردم دیدم وقت نمی شه. در بوداپست قدر پراگ رو بیشتر دونستم. ماجراشو تو پست بعدی می گم. عکس های پراگ رو می تونین تو لینک زیر ببینید:http://picasaweb.google.com/goshayesh/Prague

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر